هویت چیست؟
هویت یک ماهیت ترکیبی، تعاملی و سیال دارد. بسیار مهم است که در بحث هویت ملی و هویت دینی، بتوانیم آینده را به دقت ترسیم کنیم که در کجا قرار خواهیم داشت. (1) معمولاً در بحث هویت جمعی، به هویت ملی، هویت دینی و هویت قومی پرداخته می شود؛ ضمن اینکه بحث هویت جهانی هم مسئله ی جدید دیگری است که به آن هم باید توجه شود. همچنین در بحث هویت در راستای برنامه های راهبردی و سیاست های کلی، ضروری است که آینده میان مدت را به نحوی ترسیم کنیم؛ ولو اینکه همراه با دقت کافی نباشد.
وقتی می خواهیم سیاست کلی را برای یک دوره ده ساله بنویسیم یا برنامه ای را برای پنج سال تدوین کنیم و یا آنکه چشم اندازی را برای مدت بلندتری مانند چشم انداز بیست ساله تدوین نماییم، ناچار هستیم بر مبنای محاسبات علمی، آینده جامعه و کشور را پیش بینی کنیم. بگذریم از اینکه پیش بینی معمولاً خیلی دقیق و علمی نیست، اما واقعیت این است که از لحاظ علمی می توان حداقل پیش بینی های لازم را داشت. البته در علوم تجربی، پیش بینی ها دقیق تر است، اما در علوم انسانی، پیش بینی ها سخت تر خواهد بود. به هر حال، بر مبنای محاسبات علمی ما نیاز به پیش بینی و آینده پژوهی داریم. در مرکز تحقیقات استراتژیک و در همه بخش های پژوهشی، مسئله بسیار حائز اهمیت، موضوع آینده پژوهی است.
وقتی قدرت ملی مورد بحث قرار می گیرد، یکی از مؤلفه های قدرت ملی، اتحاد و انسجام است. اگر دشمنی بخواهد کشوری را تهدید و یا مورد هجوم قرار دهد، یکی از مسائلی که مورد بررسی قرار می دهد، جایگاه هویت ملی آن کشور است. می گویند فلان کشور مقاوم است، مردم آن همگی وطن دوست هستند، با انگیزه از منافع ملی خود دفاع می کنند و دارای غرور ملی هستند. اینها نکاتی است که در بحث قدرت ملی و امنیت ملی محاسبه می شود. در بحث سیاست خارجی هم، وقتی ملتی را متحد و هوشمند و منطقی و کشور و نظام را با ثبات می بینند، به یک نحو با آن مواجه می شوند، ولی کشوری که دارای ثبات نیست و هر روز راهی را انتخاب می کند، قابل اعتماد نیست و دنیا به نحو دیگری با آن برخورد می کند. نژاد زرد به سخت کوشی، پرتلاش بودن، آرام بودن و مطیع بودن در برابر قانون معروف است. اینها از ویژگی های نژاد زرد است که دنیا در محاسبات خود، آنها را در نظر می گیرد.
هویت از دو بخش تشکیل می شود: یک بخش مربوط به سرزمین و زبان مادری و امثال آنهاست و بخش دیگر مواردی است که در اختیار مردم، سیاست گزاران و نخبگان جامعه می باشد. اگر ما تاریخ گذشته خود و مخصوصاً همین سی سال اخیر را ورق بزنیم، حوادث زیادی را می بینیم. یک زمانی عده ای تلاش می کردند هویت ما صرفاً دینی و اسلامی باشد. هر جا که آثاری از ایرانیت و ملیت می دیدند، می گفتند این یک نوع شرک است، ملیت یعنی چه؟ ما مسلمانیم و هرچه اسلام گفته است، باید در پی اجرای آن باشیم؛ حتی عده ای دنبال این بودند که به جای تعطیلات عید نوروز، تعطیلات ملی دهه فجر باشد. من این روند را که مربوط به سال های 1358-59 است، کاملاً به یاد دارم. برخی، وقتی از عشق به وطن و حبّ وطن سخن می گفتید، برافروخته می شدند و می گفتند اینها شرک است. اسلام فرای سرزمین و میهن و ملت است. بعضی ها هم به عکس، آن قدر بحث ملیت و ایرانیت را با غلظت می دیدند که از هر چیزی که رنگ و بوی ایرانیت در آن نبود، فرار می کردند. واقعیت این است که اینها افراط و تفریط های بی مورد و بی ثمر و گاهی مضر است.
هیچ اشکالی ندارد، ملتی انقلابی باشد، دهه فجر هم داشته باشد و 22 بهمن سمبل و نماد آن باشد، عید نوروز هم داشته باشد. اینها با هم دعوایی ندارند و کنار هم می توانند قرار بگیرند. هیچ اشکالی ندارد که دفاع مقدسی باشد و انگیزه اصلی، انگیزه دینی برای دفاع باشد، اما انگیزه ملی هم در کنار آن باشد. چه اشکالی دارد؟ مگر منافات دارد؟ مگر دفاع از خانه (که میهن هم خانه ی ماست) یک وظیفه دینی ما نیست؟ مگر آبادانی خانه (که میهن هم خانه ی ماست) وظیفه دینی ما نیست؟ مگر اعتلای ملت ایران که بخشی از امت اسلام است، وظیفه دینی ما نیست؟ کجای عشق به سرزمین و ملت و وطن با عشق به خداوند و قرآن و اسلام در تضاد است؟ اینها با هم تضادی ندارند، رو در روی هم نیستند و تقابلی ندارند. گاهی در بحث قومیت هم عده ای دنبال افراط گری بوده اند. مگر ایرانی بودن با کُرد بودن یا بلوچ یا عرب بودن یا آذری بودن منافات دارد؟ اینها دایره هایی داخل یکدیگر و متحدالمرکز هستند، یک مرکزیت واحد برای همه این دایره هاست و این دایره ها همدیگر را احاطه کرده اند. همانند خیمه ای است، زیر خیمه دیگر. چتری است زیر چتری بزرگ تر و همه زیر چتر بزرگ امت اسلامی، زیر آن چتر ملت ایران و زیر آن چتر، قوم کرد یا قوم بلوچ است که آنها هم افتخار می کنند که ایرانی هستند. اینک با این مقدمه، به چند موضوع نظری در بحث هویت می پردازم.
چیستی مفهوم هویت
در علوم اجتماعی، هویت جمعی به اعضای یک گروه یا مقوله اطلاق می شود که اعضای آن، خودشان را متفاوت از دیگران (دیگر گروه ها و مقولات) و مشابه با اعضا درون گروه می دانند (2). در واقع هویت یک کاربرد دوگانه دارد. از سویی مبتنی بر شباهت هاست و از سویی بر تفاوت ها تأکید دارد. همچنین هویت در علوم اجتماعی (برخلاف ریاضیات) متحرک، منعطف، متغیر، فازی، غیرقابل پیش بینی و دارای روند و تداوم است. می توان هویت را بر اساس گذشته تعریف کرد، که بر اساس شباهت ها و تفاوت ها تعریف می شود. (3)هویت در نحوه پاسخ دهی به سؤال «من کیستم؟» مشخص می شود که در پاسخ به آن«من هستم» بروز می یابد. (4) هویت به این معنی است که من چگونه خود را می بینم و چگونه دیگران را می بینم. پس هویت شامل دو بُعد درونی و برونی می شود. در واقع هویت به وسیله اجتماع تعریف و به وسیله دیگران تشخیص داده می شود و نه فقط به وسیله من. (5) هویت به وسیله مشابهت (6) و تفاوت (7) مشخص می شود. شباهت با کسانی که مثل ما هستند و تفاوت با کسانی که مانند ما نیستند. (8)
فرد از طریق سمبل ها و نمادهای آشکار (مثل لباس یا زبان) و نمادهای پنهان متوجه شباهت و تفاوت های خود با دیگری می شود. در اینجا تفاوت، مفهومی رابطه ای (9) است و در رابطه با غیر یا چیزهای دیگر تعریف می شود. برای مثال دوشنبه روزی است بین یکشنبه و سه شنبه. تفاوت ها اغلب در برابر مخالفین، اغیار و در شرایط نابرابر فهمیده و درک می شود. (10) همچنین باید تأکید داشت که هویت در رابطه با محل و مکان تعریف می شود.
از نظر کاستلز (11)، هویت سرچشمه معنا و تجربه برای مردم است. وی هویت را فرایند معناسازی بر اساس یک ویژگی فرهنگی با مجموعه به هم پیوسته ای از ویژگی های فرهنگی دانسته است که بر منابع معنایی دیگر اولویت داشته باشد (12).
گیدنز نیز در تعریف«هویتِ خود» (13) بر خصلت متمایزی که شخص بر حسب زندگینامه اش به طور بازتابی می فهمد، تأکید دارد که به نظر می رسد برداشت دقیق و ظریفی از تعامل فرد و جامعه باشد. دلا پورتا (14) نیز تعریف خود را از هویت این گونه بیان کرده است: توانایی تعریف خود، دیگران و محتوای رابطه با دیگران که در جریان عمل به وجود می آید. در واقع ایجاد هویت منوط به تعریف مثبت (یا منفی) از خودمان و دیگران است و شامل رابطه با کسانی می شود که مخالفمان یا بی طرف هستند. (15)
اما جنکینز (16) با این مفروضه که هویت فرد، ساخته ی اجتماع است، معتقد است که واژه هویت دو معنا دارد: اول«تشابه مطلق» و دوم «تمایز». بر این اساس، مفهوم هویت به طور همزمان میان افراد یا اشیا دو نسبت محتمل برقرار می سازد؛ از یک طرف شباهت و از طرف دیگر تفاوت (17) در واقع فعل شناسایی یعنی طبقه بندی کردن اشیا و افراد و «تثبیت» که در ارتباط با چیزها یا دیگران، هویت تعیّن یافته و در ارتباط با دیگران معنا می یابد. در مجموع هویت دارای چهار بُعد (یا معنی) است: تشابه، تفاوت، شناسایی و تثبیت. تثبیت در بافت روابط اجتماعی که بر درجه ای از بازتابی بودن(18) دلالت دارد، به معنای درک ضرورت حضور دیگران برای تبیین مفهوم هویت است. در واقع هویت را صرفاً می توان همچون بودن یا شدن فهم کرد که هیچ گاه تمام و حل شده نیست (19). به همین ترتیب هویت را باید در چارچوب الگوی دیالکتیکی درونی- برونی درک نمود؛ یعنی حاصل تعامل من مفعولی با من فاعلی است. (20)
ضمناً خودِ جمعی (21) اشاره به جنبه هایی از خود دارد که شباهت یابی به دیگران یا اهمیت گروه های اجتماعی را برای فرد مشخص می سازد. خود جمعی از روابط بین شخصی اخذ می شود. با این پیش فرض که هویت جمعی و هویت اجتماعی هر دو یکی اند، باید گفت هویتِ جمعی (22) میزان تعلق ما را به یک گروه نشان می دهد. (23) مضافاً هویت جمعی دارای مشخصه های زیر است:
الف- بین اینکه چگونه خودم را می بینم با اینکه دیگران چگونه من را می بینند، ارتباط برقرار می سازد.
ب- بین فرد و جامعه ارتباط برقرار می کند.
ج- هویت به وسیله تفاوت ها و شباهت ها مشخص می شود.
د- هویت شامل درگیری های (24) فعال است که تنش بین عاملیت انسانی و ساختار اجتماعی را نشان می دهد. (25)
پی نوشت ها :
1. آیین گشایش همایش «هویت جمعی در آینده ایران»، پژوهشگران و میهمانان مدعو، مرکز تحقیقات استراتژیک، تهران، 14/ 7/ 1388.
2. ریچارد جنکینز، هویت اجتماعی، ترجمه تورج یاراحمدی، تهران: شیرازه، 1381، ص 197.
3. همان.
4. Woodward, Kath, Questioning Identity: Gender, Class, Nation, London: Routledge, The Open University, 2000, p. 1
5. Ibid, p. 213
6. Similarity
7. Difference
8. Ibid, p. 7
9. Relational
10. Ibid, p. 33
11. Manuel Castels
12. مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات (جلد دوم: قدرت هویت)، ترجمه علی پایا، تهران: طرح نو، 1380، ص 113.
13. Self-Identity
14. Donatella Della Porta
15. دوناتلا دلاپورتا، نظریه ی جنبش های اجتماعی، ترجمه محمدتقی دلفروز، تهران: مؤسسه انتشارات فرهنگ معاصر، 1381، ص 195.
16. Richard Jenkins
17. همان، ص 5.
18. Reflexity
19. همان، ص 6.
20. همان، ص 69.
21. Collective Self
22. Collective Identity
23. Woodward, Ibid, p. 5
24. Engagment
25. Ibid, p. 13
روحانی، حسن؛ (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام (جلد سوم: مسائل فرهنگی و اجتماعی)، تهران، کمیل، چاپ سوم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}